10 روز تا تولد عسلکم
11 روز تا تولد نفسم
ای قبله گاه عشق من ... ای نازنین ترینم ... بی توزیستن برای من ممکن نیست ... کاش میتوانستم ازچشمهای توسیراب شوم ... ای خورشید سرزمین عاشقی من ... دلبندم دوستت دارم برای همیشه ...
نویسنده :
مامانی
13:07
12 روز تا میلاد پسر نازم
توبزرگ میشوی و بزرگتر.... ومن هر روز دلتنگ روزهای کودکی ات میشوم روزهای نوزادی . روزهایی که به غیر از آغوش ماْوایی نداشتی . دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد . خیلی زود گذشت. روزی که خدا فرشته ای را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم . امانتدار خدا هستم تا از تو پاسداری کنم . ازتو و زیباییهایت. مبارک باشد چهارمین سال میلادت .... هرروز که میگذرد عشق من به تو صد چندان میشود سه سال و ده ماه و پنج روز از آمدنت میگذرد، تو بزرگ میشوی و من هر روز که میگذرد ...
نویسنده :
مامانی
12:31
وجودت انگیزه است برای بودن
تکثیر تو در هر ثانیه از زندگیم یعنی : قشنگ ترین تکراری که هیچ وقت تکراری نمی شود ! 13 رجب ، سالروز میلاد محمد مهدی گلمونه ، از همین امروز شمارش معکوس تا تولد چهار سالگی یکی یه دونه ی ما شروع میشه. آقابزرگ کوچولوی ما : پیشاپیش تولدت مبارک. ...
نویسنده :
مامانی
0:21
عشق من ، ماه زیبای تولدت مبارک.
پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود خواهد آمد . تو کنارم باشی ..... من عمیق تر نفس می کشم تا تمام عطرت سهم من باشد تو کنار من باشی ... حال من خوب است خیلی خوب باید عاشق شد عاشق همان لحظه های قد کشیدنت و هرروز بزرگ تر شدنت عاشق دستان مهربانی که با بخشیدنت به زندگی ام نگرانی آمدن پاییز و زمستان و طوفان را از یادم برده است عاشق گرمای تنت آن زمان که کودکانه در آغوشم جای می گیری وصف ناپذیر است زم...
نویسنده :
مامانی
0:11
حلول ماه رجب مبارک.
عکسای شش ماهگی تا الان محمد مهدی جونم
شش ماهگی قندعسلم نه ماهگی گل پسرم یک و نیم سالگی دلبندم دو سالگی زندگیم سه سال و نه ماهگی محمد مهدی جونم ...
نویسنده :
مامانی
15:50
بهترین سرگرمی گل پسرم
پسر نازنینم با اینکه من از شخصیت مرد عنکبوتی و بن تن و امثال اونها از اول متنفر بودم ولی تو به طرز عجیبی عاشق این شخصیتها و تمام شخصیتهای خشن هستی و تقریبا کل شبانه روزت رو با اونا میگذرونی مخصوصا بازیهای کامپیوتری اون شخصیتها ، و هر کاری هم میکنیم دست بردار اون شخصیتها نیستی. اینم بگم الان که داری نزدیک چهار سالگی میشی خیلی زیاد به کار با کامپیوتر وارد شدی حتی خیلی از بازیایی رو که ما بزرگترها نمیتونیم نصب کنیم تو خودت براحتی نصب میکنی و میگی دیدید گفتم اینطوری نصب میشه. هر جا هم بریم اگه بازی کامپیوتری باشه اونجا میمونی اما اگه نباشه حتی یه دقیقه اونجا نمیمونی ، بخاطر همین تقریبا هر جا که میریم چه نزدیک و چه دور باید با خودمون لپ تاب...
نویسنده :
مامانی
22:56