33 ماهگی
قند عسلم :
اوایل اسفند 92 هست دیگه چیزی به عید نمونده داری پا به 33ماهگی میذاری کاش که میتونستم 33 سالگیت رو ببینم نمیدونم الان که داری این خاطرات رو میخونی چند سالته و در چه شرایطی هستی ولی امیدوارم این قدری که شیرین کاریا و شیرین زبونیای الانت برای من لذت بخشه برای تو هم جالب و شیرین باشه. من عاشق این روزا هستم عاشق دستا و پاهای کوچولوت، عاشق صدای ناز و بچه گونت که وقتی میخوای ادای شرک یا آدم بدا رو در بیاری صداتو کلفت و ترسناک میکنی ولی در کل خیلی ظریف و دوست داشتنی حرف میزنی آدم دلش میخواد قورتت بده ینو بدون هر سنی داشته باشی و تو هر پست و مقامی که باشی بازم برای من همون محمد مهدی کوچولو ،شیرین و دوست داشتنی هستی، همون نفسی که با اومدنش به زندگیم تمام لحظه هامو پر از عشق و شادی و شیرینی کرد.
تو برای من همیشه بهترینی ، عزیزترینی
میدونی امروز بهت چی گفتم؟ از بس که شیرین کاری کردی بهت گفتم محمد مهدی من تو رو دوست ندارم عاشق و دیوونتم بدون تو حتی لحظه ای آرامش ندارم از خدا میخوام که هیچ وقت مریضی و ناراحتی سراغت نیاد چون این لحظه ها لحظه های مرگ منه
خیلی خیلی خیلییییییییی زیاد عاشقتم و تا ابد عاشقت میمونم.